جواني كه در جستجوي كار به نشاني يك شركت مراجعه كرده بود
اشتباها زنگ خانه ي پير زني را زد و گفت كه براي كار آمده است
پيرزن با عصبانيت گفت : فلان فلان شده خجالت نمي كشي كه از من شغل مي خواهي؟
جوان نگاهي به سر تا پاي پيرزن انداخت و گفت : پس انتظار داشتي از تو خواستگاري كنم !!
|